خیلی خوشم اومد. نمیدونم به خاطر حال و اوضاع الانم بود که ازش خیلی لذت بردم یا هر وقت بخونمش باز هم لذت میبرم.
دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند | پنهان خورید باده که تعزیر میکنند | |
ناموس عشق و رونق عشاق میبرند | عیب جوان و سرزنش پیر میکنند | |
جز قلب تیره هیچ نشد حاصل و هنوز | باطل در این خیال که اکسیر میکنند | |
گویند رمز عشق مگویید و مشنوید | مشکل حکایتیست که تقریر میکنند | |
ما از برون در شده مغرور صد فریب | تا خود درون پرده چه تدبیر میکنند | |
تشویش وقت پیر مغان میدهند باز | این سالکان نگر که چه با پیر میکنند | |
صد ملک دل به نیم نظر میتوان خرید | خوبان در این معامله تقصیر میکنند | |
قومی به جد و جهد نهادند وصل دوست | قومی دگر حواله به تقدیر میکنند | |
فی الجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر | کاین کارخانهایست که تغییر میکنند | |
می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب | چون نیک بنگری همه تزویر میکنند |
× فال حافظ ما بود در این مقال ;)