اشتباه استراتجیک
چهارشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۱، ۱۲:۲۵ ب.ظ
آرزو!
واقعا امروز خیلی بهش فکر کردم، مولوی میگه: "شب رفت صبوح آمد غم رفت فتوح آمد1". آرزومه یه روز اینطوری بگم. یعنی همه چیز اون موقع خوبه و عالی و .... خلاصه کنم. کاری ندارم به این که این حرف از یه لحاظ به زبون یه آدم درست و حسابی نمیآد و از یه لحاظ دیگه همیشه اون آدم درست و حسابی توی همین state هست. حالا این رو بعدا باید بحث کرد که آدم درست و حسابی چرا از یه دیدگاه هیچ وقت به حالتی نمیرسه که شب باشه و غم؛ و همیشه براش صبحه و فتح. از یه دیدگاه دیگه همین آدم درست و حسابی، همیشه در این حالته که داره از شب به صبح میره و از غم به فتح، چرا که زندگی فراز و نشیب و داره و عالم سکون نداره و همیشه حرکت هست و .....
حرف من اشتباهیه که مولوی کرده، میگه "تاباد چنین بادا" یکی نیست بهش بگه برادر من، سرت درد میکنه؟ مشکلی چیزی داری؟ خب کجای این خوبه که همیشه از بدی به خوبی بری؟ درسته این یعنی حرکت اما نمیشه همیشه ثابت باشی؟
Acon-Conspiracy แ
+ 1- مولوی/دیوان شمس/غزل 82
۹۱/۱۱/۱۱