حرکت ...

همه چیز از درون آغاز می‌شود.

حرکت ...

همه چیز از درون آغاز می‌شود.

پیوندهای روزانه
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۵ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۲ ثبت شده است

خدای بزرگ. این خدایی که ما داریم الحق و النصاف٬ اکبرُ من یوصف بودنش محرزه. یعنی کی رو دیدی که این همه قدرت داشته باشه و با کسی هیچی هیچی هیچی به معنی واقعی توانایی نداشته باشه٬ اینطوری رفتار کنه؟ واقعا؟ اون شعر رو حتما بخونین٬ اگر من جای او بودم٬ این خدای بزرگتر از توان وصف من و شما و باقی٬ خداییه که تو هر کاری بکنی و خوب و بد می‌گرده و می‌گرده (البته نمی‌گرده؛ که برای اون گشتن معنی نداره) یه راهی پیدا می‌کنه که کار خودش رو انجام بده. طرف رو تو اوج وقتی که همه‌ی چیزای ممکنه رو برای خودش جور کرده یه طوری می‌زنه زمین و به هزیز می‌کشه که بیا و ببین. اما وقتی هم که بخواد حال بده و خوشحال کنه٬ آدم ته چاه رو چنان می‌کشه بالا و خوشحال می‌کنه که همین یارو چنان شادی می‌کنه که دیگه خدا رو هم بنده نیست.

خدایا به ما بندگی‌ات رو عطا کن...


+ بوس٬ قلب و چیزای خوب و قشنگ و پر از محبت٬ ببخشید که ناراحت می‌شی از من.

+ ما را به تو فخر است و تو از ما ننگ ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۲:۳۶

عجب صبری خدا دارد!
اگر من جایِ او بودم؛
همان یک لحظه اول،
که اوّل ظلم را می دیدم از مخلوقِ بی وجدان؛
جهان را با همه زیبایی و زشتی،
به روی یکدِگر، ویرانه می کردم.

عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم؛
که در همسایه ی صدها گرسنه، 
چند بزمی گرم عیش و نوش می دیدم،
نخستین نعره ی مستانه را خاموش آندم،
بر لبِ پیمانه می کردم.

عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم؛
که می دیدم یکی عریان و لرزان؛ 
دیگری پوشیده از صد جامه ی رنگین؛
زمین و آسمان را،
واژگون، مستانه می کردم.

عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم؛
نه طاعت می پذیرفتم،
نه گوش از بهراستغفارِ این بیدادگرها تیز کرده،
پاره پاره در کفِ زاهد نمایان،
تسبیح را صد دانه می کردم.

عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم؛
برای خاطر تنها یکی مجنونِ صحراگردِ بی سامان،
هزاران لیلی ناز آفرین را کو به کو،
آواره و دیوانه می کردم.

عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم؛
به گردِ شمع سوزانِ دلِ عشاقِ سرگردان،
سراپایِ وجودِ بی وفا معشوق را،
پروانه می کردم.

عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم؛
به عَرشِ کبریایی، با همه صبزِ خدایی،
تا که می دیدم عزیزِ نابجایی،
ناز بر یک ناروا کرده خواری می فروشد،
گردشِ این چرخ را،
وارونه بی صبرانه می کردم.

عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم؛
که می دیدم مشوّش عارف و عامی، 
زبرقِ فتنه ی این علمِ عالم سوزِ مردم کش،
به جز اندیشه عشق و وفا، معدوم هر فکری،
در این دنیای پُر افسانه می کردم.

عجب صبری خدا دارد!
چرا من جایِ او باشم؛
همین بهتر که او خود جایِ خود بنشسته و تابِ تماشایِ تمامِ زشتکاری هایِ این مخلوق را دارد!
وگرنه من به جایِ او چو بودم،
یک نفس کی عادلانه سازشی،
با جاهل فرزانه می کردم؛
عجب صبری خدا دارد! عجب صبری خدا دارد!


+ معین کرمانشاهی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۱:۱۷

راستش فردا امتحان دیتابیس پیشرفته(!) دارم. البته کوئیز اما خب دیگه. کلا نخوندم و ظاهرا دیر وقته و منم حسش رو ندارم. اما باید بخونم بالاخره دیگه؛ بگذریم، داشتم بلاگ رو نگاه می‌کردم دیدم 13 تا پست داره. یاد شعر شهریار افتادم؛ چه بیت دوست داشتنی‌ای داره:

سیزده را همه عالم به در امروز از شهر | من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم

خلاصه دیگه من خود آن سیزده‌ام البته نه مثل محسن چاووشی!!

+ متن کل شعر از استاد شهریار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۲:۵۵
خب این که حرف بزنی یا نزنی مهم نیست این که کسی نفهمه چی می‌گی یعنی لالی دیگه. به قول خارجیا So technically you'r dumb! یعنی خیلی مهم نیست که چقدر تلاش کردی و چی‌کار کردی مهم اینه که خروجی‌ای نداشته. درسته که به تو ربطی نداره و تو وظیفه‌ات این بوده که کار خودت رو بکنی و این که کسی نفهمیده یا نشنیده جزو نگرانی‌های تو نباید باشه اما خب نگران کننده‌است.
لال بودن سخته قبلا هم خیلی خیلی بهتر از این، این حرفو زدم و نوشتم. اما دلیل این که امروز دوباره یادش افتادم این بود که یه بحثی شد که من خیلی از بیخ وجودم ترسیدم؛ خیلی. بعد که این رو مطرح کردم دیدم بعله، باید بیشتر از اینا ترسید خیلی بیشتر وقتی کلا نزدیک‌ترین آدما بهت دغدغه‌ی اول زندگی تو رو در حد یه جک هم جدی نگیرن وقتی جزع و فزع(اگه درست نوشته باشم) کنی و حتی بهت نخندن و کلا متوجه نشن تو برای این موضوع خواب و خوراک نداری بایدم بترسی. ما که کار خودمون رو کردیم. ناراحتیم از اینه که زحمت فکر کردن به این موضوع رو هم به خودشون نمی‌دن.


+ حلال مشکلات یکی دیگه‌اس؛ امیدوارم در جریان باشه و دستی بالا بزنه.
+ نکته اینه که آدم فقط توی انتخابشه که موثره و برای همون انتخابه که بازخواست می‌شه پس اگه درست انتخاب کردی و خروجی‌ای نگرفتی مهم نیست.
+ شما از انتخاب همون "وظیفه‌ی خود رو مستقل از دیگران و نتیجه انجام دادن" برداشت کن.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۲:۴۷

خب این که شعر چیز بسیار جذاب و دوست‌داشتنی‌ایه که بحثی توش نیست.

اما این که سعدی علیه‌الرحمه چقدر دوست‌داشتنیه و شعراش چقدر به دل می‌شینه چیزیه که همیشه دوست دارم ازش حرف بزنم. عرفان سعدی رو دوست دارم مثلا: «که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی». کلا بوستان سعدی هم مثل گلستانش عالیه. گلستان که واقعا شیرینه و کاربردی، می‌شه از همه حرفای گلستان توی زندگی استفاده کرد. بوستان هم که گفتنی نیست.

خلاصه کنم. سعدیِ دوست‌داشتنی رو دوست دارم؛ بسیار.


سعدی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۲:۱۱