بلاگیدنم گرفت
چهارشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۱، ۱۲:۲۰ ب.ظ
چه سخته که بخوای بعد از یه مدتی، یه کاری رو شروع کنی. کاری که قبلا خیلی انجام میدادی و دوباره الان میخوای برگردی به همون حالت؛ میخوای دوباره همون کار رو انجام بدی. سخته، نمیشه احساس میکنی خشک شدی. دست و پات همراهی نمیکنه. دلت میخواست که کلا اون کار رو رها نمیکردی تا به این روز بیافتی و بخوای دوباره شروع کنی اما خب قوی باش و شروع کن.
البته گاهی اصلا لازم نیست که مثل قبل بشی. قبل، مال قبل بوده و الان یه طور دیگه عمل میکنی هیچ اشکالی نداره. خیلی هم خوبه اتفاقا خوبه که فرزند زمانهی خودت باشی. این کار سخت همین نوشتن توی این بلاگه. همیشه بلاگیدن رو دوست داشتم، یه طوری خالی میشدم اما الان با این که خیلی علاقه دارم اما سخته. خب اشکال نداره شروع میکنم امیدوارم بتونم.
+ جالب اینجاست که میخواستم الان کل این پست رو پاک کنم اما چون حذف یه کاری که انجام دادم از خاطر و تاریخ و ذهنم توی مرامم نیست میذارم بمونه تا هم خودم هم دیگران بدونیم که هر کار، فکر یا هر چیزی که انجام دادی، دیگه نمیتونی چیزی رو به حالت قبل برگردونی. این اصل و اساسه زندگی و دنیا و آخرت و .... هر چه رفت، رفته.
۹۱/۱۱/۱۱