ما از برون در شده مغرور صد فریب
يكشنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۲، ۱۰:۵۰ ق.ظ
خیلی خوشم اومد. نمیدونم به خاطر حال و اوضاع الانم بود که ازش خیلی لذت بردم یا هر وقت بخونمش باز هم لذت میبرم.
| دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند | پنهان خورید باده که تعزیر میکنند | |
| ناموس عشق و رونق عشاق میبرند | عیب جوان و سرزنش پیر میکنند | |
| جز قلب تیره هیچ نشد حاصل و هنوز | باطل در این خیال که اکسیر میکنند | |
| گویند رمز عشق مگویید و مشنوید | مشکل حکایتیست که تقریر میکنند | |
| ما از برون در شده مغرور صد فریب | تا خود درون پرده چه تدبیر میکنند | |
| تشویش وقت پیر مغان میدهند باز | این سالکان نگر که چه با پیر میکنند | |
| صد ملک دل به نیم نظر میتوان خرید | خوبان در این معامله تقصیر میکنند | |
| قومی به جد و جهد نهادند وصل دوست | قومی دگر حواله به تقدیر میکنند | |
| فی الجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر | کاین کارخانهایست که تغییر میکنند | |
| می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب | چون نیک بنگری همه تزویر میکنند |
× فال حافظ ما بود در این مقال ;)